افتابا بار دیگر خانه را پر نور کن
دوستان را شاد گردان دشمنان را کور کن
از پسی کوهی بر ا و سنگهارا لعل ساز
بار دیگر غوره هارا پخته و انگور کن
ای رفیق بیدلان وای انیس خسته گان
دشت را وکشت را پر حل و پر نور کن
شمس تبریزی نقاب کبریا را بر کشا
جان مشتاقان شمع روی خود پر نور کن
بروید ای حریفان بکشید یار ما را
به من اورید یک دم صنم گریز پا را
به ترانه های شیرین به بهانه های رنگین
بکشید سوی خانه مه خوب وخوش لقا را
وگر او به وعده گوید که دم دگر بیایم
همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را
دم سخت گرم داردکه به جادویی وافسون
بزند گره بر اتش و ببند د او هوا را
به مبارکی و شادی چو نگار من در اید
بنشین نظاره میکن تو عجایب خدا را
چو جما ل او بتا بد چه بود جمال خوبان
که رخ چو افتابش بکشد چراغ ها را
برو ای دل سبک پر به یمن به دلبر من
برسان سلام و خدمت تو عقیق بی بها را
شه ماست شمس دینم به حقیقت یقینم
ز لبان نبات ریزد ببرد ز ما عنا را
مولانا. بزگترین شاعر و عارف ا( دیوان شمس)
|